آنیلآنیل، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 13 روز سن داره

آنیل دختر خرداد

دخترم یک ماهه شد

آنیل جان، تو این یه ماه بهترین روزهای زندگیم رو سپری کردم با اینکه مشکلات خودشم داشت ولی لحظات شیرینی بودن. از اولین روزا بگم، وقتی آهنگ سشواری که برات ضبط کرده بودیم رو میذاشتیم خیلی آروم میخوابیدی. البته تو کتاب خونده بودم چون صدای سشوار یا لباسشویی شبیه صدای داخل رحم هست بچه باهاش آروم میشه امتحان کردیم واقعیت داشت!! ولی برای 2 هفته کفاف داد. با آهنگ های بی کلام الانم آروم میشی. قربونت برم حالت استفراغ شدیدت خدارو شکر درست شده به مدت 3،4 روز بود. قیافه ات لحظه به لحظه و روز به روز در حال تغییره.تو 5 روزگیت اولین بار آویز تختت رو به کار انداختیم با دقت نگاه میکردی و به آهنگش گوش میدادیفیلمشم برات گرفتیم خیلی جالبه فکر نمیکردم بچه به ...
28 تير 1391

25 روزگی

سلام به همه دوستای گل من و دخترم آنیل این مدت خیلی سرمون شلوغ بود، از ادرار سوختگی دخترم نگم بهتره، خیلی زحمت کشیدم تا درست شد! الان خوبه خوبه فقط گاهی اوقات نفخ اذیتش میکنه. خیلی به هم وابسته شدیم من بیشتر دلم برات ضعف میره قند عسلم ناناز مامان انقد شیفته ات شدم که نگو. گریه هاتم با مزه ن. لبخنده ات که اختیاری نیست ولی وقتی میخندی خیلی ناز میشی.خلاصه عشوه ای میای که نگو. ماشالا قوی هم هستی اصلا از لحاف و پتو و... خوشت نمیاد به راحتی با اون قد و هیکلت میزنی کنار!!!! قراره 6روز دیگه ببرمت دکتر. وضعیتت رو که چک کرد میام برات مینویسم که چقد بزرگ شدی عسلم. اینم از عکس 25 روزگیت: ...
22 تير 1391

7 روزگی دختر قشنگم آنیل

عزیزم این یه هفته که نتونستم آپ شم کلی حرف برا زدن دارم. تو هم که ماشالاروز به روز نه، لحظه به لحظه در حال تغییر کردنی... روز یک شنبه همون روز زایمان از صب پاشدم کارای لازم رو انجام دادم البته همه چی از قبل آماده بود ولی خودمو سرگرم کردم تا ساعت 5 برسه و راهی شیم. بعد از ظهر هم یه کم استراحت کردم. همسی جونم هم از من کلی فیلم گرفت از دوران بارداری پرسید اینکه چه حسی دارم، از لحظات پایانی بارداری پرسید و... ساعت 5 که شد آماده شدیم و یه عکس یادگاری خوب باهم گرفتیم و با مامی جونم راهی بیمارستان شدیم. تا ساعت 7 پذیرش طول کشید، رفتی اتاقم و من آماده شدم برای رفتن به اتاق عمل خیلی جالب بود اصلا استرس نداشتم!!! فقط خوشحال بودم از اینکه بالاخره...
7 تير 1391

حموم کردن دخملی

بالاخره بعد 10روز دیشب ناف دخملی افتاد. عزیز دلم چه حرصی خوردم سر نافت!! بعد با کمک مامی جون بردیمت حموم چه کیفی کردی گلم. تا صب خوب خوابیدی. خیلی ملوس شدی رنگ و روت باز شده قرمزی صورتت کمتر شدی گرایش داره به سفیدی. ماشالا همه میگن زبر و زرنگی با اون هیکل فسقلیت لحاف رو از روت میکشی اون ور!!!!!! قربونت برم الهی، هر روز با دیروز فرق میکنی. اینم عکس 8 روزگی دخملی: ...
7 تير 1391

مطلب فوری

مامان هیلدا دیروز قبل از عزیمت اینو نوشت و رهسپار شد لذا عین مطلب رو بدون کم و کاست میارم: "دختر عزیزم ورود قدم های نازنینت رو به این دنیا تبریک میگم تولدت مبارک. عمرت سرشار از شادی و خوبی باشه. هیلدا جان، تو بیمارستان قائم، ساعت9 و 19 دقیقه شب با قد ٥٠ سانتی متر و وزن 3 کیلو گرم و دور سر 33 به دنیا اومد. اینم عکس اولین ساعاتش: ..." القصه: دیشب هم خوشحالی بود و هم خوش به حالی! البته خوش به حالی بابا بودا... خوشحالی هم تو بیمارستان و هم بین فامیل و البته آسمان هم بی نصیب نبود صدای ابرها و بارون ملایمی که ... و امای اول قابل توجه زوج هایی که میخوان بچه بیارن: تمام این مدتی که از جریان رشد بچه می گذشت هم...
4 تير 1391
1